«خیلی خیلی دوستت دارم»
دختر از دوستت دارم گفتن هر شب پسره خسته شده بود..
یک شب وقتی اس ام اس آمد بدون آن که آنرا باز کند
موبایل را گذاشت زیر بالشش و خوابید
صبح وقت مادر پسره به دختره زنگ زد و گفت: پسرم مرده…
دختره شوکه شد و چشم پر از اشک
بلافاصله سراغ اس ام اس شب گذشته رفت..
پسره نوشته بود… تصادف کردم
با مشکل خودم را رساندم دم در خونتون
لطفا بیا پائین میخوام برای آخرین بار ببینمت…
«خیلی خیلی دوستت دارم»
نظرات شما عزیزان:
معلم گفت:
فعل را صرف کن !
گفتم :رفتم رفتی رفت
و سکوتی کلاس را فرا گرفت …
بغض گلویم را فشرد ،
بغضم را شکستم و گفتم :
دلم را شکست و رفت ،
غرورم را له کرد و رفت ،
عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت …
او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت …
پاسخ:مرســـــــــــــی گلم,زیبابود.
فعل را صرف کن !
گفتم :رفتم رفتی رفت
و سکوتی کلاس را فرا گرفت …
بغض گلویم را فشرد ،
بغضم را شکستم و گفتم :
دلم را شکست و رفت ،
غرورم را له کرد و رفت ،
عشقم را بی رحمانه رها کرد و رفت …
او برای همیشه رفت ، رفت ، رفت …
پاسخ:مرســـــــــــــی گلم,زیبابود.
یاد اون روزایی بخیر
که فکر میکردم
تنهایی یعنی وقتی که فقط کسی خونه نیست...
پاسخ:ممنونم عزیـــــــــــــزم.
که فکر میکردم
تنهایی یعنی وقتی که فقط کسی خونه نیست...
پاسخ:ممنونم عزیـــــــــــــزم.
هر کسی برای خودش خیابانی دارد…
کوچه ای…
کافی شاپی..
و شاید عطری…
که بعد از سالها… خاطراتش گلویش را چنگ میزند
پاسخ:ممنون گلم.عاشقانه وسوزناک...
♥ جمعه 24 مرداد 1393
ساعت 16:59 توسط gomnam